همین حوالی

روزمو شب و شبمو روز میکنم

دوباره سرو کله این مزاحما پیدا شده که ایندفعه خودم شروع کردم به صحبت یعنی خودم گوشی برداشتم و خلاصه گفتم قصد ندارم ومن باید انتخاب کنم یا شماها؟؟؟

خلاصه همیچن زورم میاد از این بعضیا که  اعصابم بهم میریزه خلاصه حرف زد مگه به حرف شماهایه یا نه گفتم من باید انتخاب کنم یانه؟

شروع کرد به وراجی

خو اقای فضول چقد تو رو داری هروز زنگ میزنی 

ی ماه شد خسته نشدی این یکی رو شماره میدی اون یکی روشماره میدی بنگاه معاملات عقد وعروسی راه انداختی؟

اقا من انتخابمو کردم بس کن دیگه 

نه انگاری حرفم تو گوشش نمیره 

گفتم شرمنده من قط میکنم چون وقتی میگم قصد ندارمو و انتخابمو کردم شما متوجه نمیشین و حرف خودتونو میزنین 

مامانمو که فراری کردین از تلفناتون بابا بس کنین بخدا حوصلتونو ندارم 

انقد تو زندگیمون تشنج داریم 

جان زنو بچتون ما رو ول کنین این همه دختر 

هم درست انگشتت سمت منه

اقا اصلا از شغلش خوشم نمیاد اصلا نمیخوام به شماها چه

زندگی خودمه انتخاب خودمه زحمت زیادخدافظ اینم مکالمه تلفنی من .

مامان و بابا نشسته بودن یعنی این روزا چایی نمیزارن بخوریم

 صبح که با تلفن مامان بیدارشدم بعدیکم با همسرجان حرف زدیم 

 پاشدم ظرفای تو سینک شستم و روی کابینتارو جمع کردمو رفتم تو حال پذیرایی جارو کشیدم 

خلاصه بعدش دیگه خسته کووفته رفتم ی دوش دو دقیقه ای گرفتم یخ کردم اب نداریم که یکم اب فشار داشته باشه اینجوری من یخ نمیکردم پریدم بیرون

الانم باید برم ناهار بخورمو برم شیفت 

ناهار بخورم میام کامنتها رو جواب میدم بعدشم عازم سرکار میشم