پسر بدی شدم
پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ
خب از دیشم بگم که نخوابیدم یعنی هم خوابیدم هم نخوابیدم
دو سه روزه اینجوریم فقط صبحا میخوابم
باید خوابمو درست کنم
صبح زنگ زدم خانومیو بیدار کنم برا نماز که
گفت............................. منم گفتم چشمو
که صبح شده بودو هی خوابم بیبورد
خلاصه چشمامو باز گردم وای ساعت 11.5
دیر شده نیشستم یه چیزی خوردمو
خلاصه حس رفتنو نداشتم رفتم بیونو خریدمو کردم برا مغازه اومدم مغازه
زنگ زدم به خانومیو حرفیدیمو شارژ شدیم
الانم منتظره خانومی هستم که بیادش
الانم خوابم میاد
وای اس اومد
میدونم خانومی هستش بزار ببینم
بله خودشه
نوشته
یا الله ما اومدیم
- ۹۱/۱۱/۲۶