نمیدونم چرا اینو دارم مینویسم
دیشب کلی ذوق کردم
اصلا همش تو فاز شادی هستم باااااااااور کن دنبال اهنگ شاد میگردم
راستی قرار بود من امروز صبح چیزی ننویسک برم یکم هواخوری اخه دیشب بارررررررررررون (بهتر بگم سیل میومد)امد تا صبح
خلاصه هوا سردوعااااااااااااااااااای شده
معدمم خداروشکر بهتر
خدا خیر بده دکترمو ولی گفت برو مسافرت اینقد نزار برن رو اعصابت
خلاصه دیشب همش از خوشحالی گریم گرفته بود
دربرابر احساسات بقیه نمیتونم خودمو کنترل کنم
منو این همه خوشبختی محاله
ها یادم رفت بگم چرا نمیخواستم بیام صبح بنویسم چون که ساعت 12 باز جلسه توجیهی داریم
اخه یکی نیست بگه شما توجیه شدین که میخواین مارو توجیه کنین
خلاصه حرفای دکتر رومخم رفته و خودم تصمیم گرفتم که برم مسافرت چون احتیاج دارم فک کنم دوسال بشه نرفتم دیگه مسافرت خونمان فک کنم کم شده
دکتر میگه میدونی عصبی شدن و حرص خوردن برات سم شده تو هم انگار نه انگار
بی انصاف فکر خودت باش یکم کارهای که دوست داری انجام بده
بعدشم شاید تا عید برم تابلو فرش یاد بگیرم همشایمون کارگاهشو اورده تو پارکینگ خونشون
چون هنوزی کار خوب پیدا نکردم
این حقم نیست... ی بار به گوش کردنش می ارزه
اون که دنیامه عاشق من نیست
با همیم اما پیش هم سردیم
این یه تسکینه این که همدردیم
این حقم نیست این همه تنهایی
وقتی تو اینجایی وقتی می بینی بریدم
این حقم نیست حق من که یه عمر
با تو بودم اما با تو روزِ خوش ندیدم
تو یه شب می ری قلب تو دریاست
برنمی گردی چون دلت اونجاست
خیلی آشوبی خیلی درگیری
خیلی معلومه که داری می ری
خلاصه میخوام بزنم به در بی خیالی
هرچی درد میکشم بدتر میشم بهتر نمیشم حال این روزام همش قاطی پاتی شد ی وقتها فک میکنم اگه کسی از اطرافیانم اینجا رو پیدا کنه چی میشه دفتر خاطراتم همه چی فاش میشه
اما دیگه اب از سرم گذشته وقتی میبینم زندگیم شده جنگ با اعصاب خودم میخوام شاد زندگی کنم چون حقم نیس این همه تنهایی
ای نهههههههههههههههههههههههه دیرم شد
چقد دخمل خوبی شدم ساعت 11.30 هنوز نشستم خداااااااااااااااا
یعنی الان چی حسی دارم ایا؟؟؟؟؟
+خدایا بخاطر روزهای بی تکراری که دارم ازت ممنونم
+ پاشم اماده بشم که همرو کشتم دو کلمه خواستم حرف بزنم
- ۹۱/۱۱/۲۶