بسهههههههههههه
یعنی میبینن حالم بده ها هی زخم میپاشن رو این دلم وامونده من
وللللللللللللللللللللم کنیییییییییییییییییییییین
جان هرکس دوس دارین
دردام کمه شما هم نمک رو زخمم بپاشین
ای خدا
بیکارم شدم اینقد بدبختی سرم امده
خو ی کار پیش روم بزار تا کسی نتونه ی دقیقه که خونه هستم به خودش اجازه بده
بخدا حالم بهتر بود
مریضیم کمتر بود
من که میدونم چه مرگمه دردای که میکشم همش از استرسو اعصابمه
میخوام قرص نخورم مگه روز خوش برام گذاشتین که نخورم
هنوزم خوراکم ی لیوان چایی شده غذا میبینم حالت تهوع میگیرم
بحساب خودم گفتم حداقل روزم خوبه یعنی کوفتم شد
دل درد دارم سردرد دارم معدمم که پدرمو دراورده
الانم امدم تو اتاق دارم پدر خودمو درمیارم
کتابامو دارم میریزم تو کارتن بریزم بدم کتابفروشی
لباسای اضافمو جمع کنم خلاصه اعصاب ندارم افتادم به جون اتاق بدبخت بیچاره
همرو جمع میکنم اصلا حوصلشونو ندارم
- ۹۱/۱۱/۲۴
مگه چی شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چیزی نشده حالم خوب نبودش اما بهترم