.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

Unknown

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۳۸ ب.ظ
از دیروز عصر بگم  که  مامانشون بعد عروسی پسرعمو با داداشمشون امدن 

منم همچی برا خودم شادی میکردم چون نرفته بودمو دوساعت استراحت کامل کردم و هرکاری دوست داشتم انجام دادم

خلاصه دیشب شیفت بودم از 7.30 تا12 شب خلاصه رفتیم شیفتو تا 12 

خسته کوفته برگشتم ی ساعتی بیدار بودمو بعدشم خوابیدم

امروزم از 7.30 شیفت بودم تا 1.30 ظهر

خسته شدم اساسی بدنم دیگه نمیکشید هرچی فک میکنم میبینم خدایا چطوری قبلا دوجا کار میکردم اصلا خونه نبودم اینا

بعدشم امدم ناهار خوردم و خوابیدم ی ساعتی فک کنم

باز بیدار شدم عموشون امدن رفتم چایی ببرم براشون

گشنم شده بود رفتم ی بار دیگه ناهار خوردم الانم فعلا بیکارم نمیدونم تا وقتی نمیام بنویسم همچی میخوام بنویسم تا میام بنویسم نصف نوشته هام یادم میره

فعلا خبری نیس


  • ادم و حوا

نظرات (۳)

Khaste nabashi golam




سلامت باشی ممنونم
  • مشکات زندگی
  • سلام عزیزم . هر روز میام بهتون سر میزنم.تو عزیزمی




    سلام خوش امدی ممنون لطف داری

    عاشقانه هاتون پایدار

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی