شنبه ی من
ماهم با مامان اماده شدیم بریم خونه داداشم زنگ زدیم تاکسی رفتیم خونشون تا اماده شدن نیم ساعتی شد با زن داداش من و بچه داداش رفتیم بیمارستان
رسیدیم کفتن دکتر رفته
رو کردم به همکارم گفتم زنگ بزنی ی دونه شیفت برات نمیام
زن داداشو بردم زایشگاه طبقه بالا
دیدم ای همه دوستای خودمن گفتم بخیه میخوام بکشم خانم دکتر میاد اینجا
گفت بشین تو رو که برنمیگردونیم
خلاصه زن داداش نشوندم رفتم خودم دفتر کارای حقوقمو انجام بدم دیدم باز مسئول بخش حسابداری تشریف ندارن
اما نصف کاراشو انجام دادم
قرار شد دوشنبه زنگ بزنم برای واریز حقوقم
هیچی برگشتم زایشگاه هنوز دکتر نیومده بود
رفتم بچه داداشو بزارم پیش داداش که دیدم ای وای نینیمون گریه میکنه باز اون برداشتیم ببریم بالا که زن داداشم شیر بده
هیچی رفتیم بالا رفتیم پیش همکاران محترمه دیدم اااااااا خانم دکتر امده دوستم گفت بدو خانم داداشتو بیار دراز بکشه الان بکشیم بخیه هارو
هیچی دیگه ی کارمون درست شد ساعتای 11 بود امدیم خونمون
بعد داداش و زن داداش میخواستن برن خرید و با بچه بزرگشون
ما هم گفتیم این کوچولو رو بزارین پیش ما
اونم گذاشتن رفتن بیرون
فک کنم دوساعتی بوووووووووود
اونام خیالشون راحت نه که من ی پرستار هستم(عجب اعتماد بنفسی دارما)پرستار چیه فقط بچه خوب نگه میدارم خدا باداد بچمون برسه از بس بغل بغل میکنم
اووووووووخی فسقلی فندق عمه بغلم خوابید بردمش پایین
هیچی دیگه
- ۹۱/۱۱/۲۱
Oon vaght ghosei nadashtam
Kheyl mehrabooni