Unknown
پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۰۳ ق.ظ
دیگه نتونستم اخر شبی خودمو نگه دارم و هرچی رسید گفتم هرچند بعدش خودم پشیمون شدم و کلی بدوبیراه نثار خودم کردم
اصلا برام مهم نیس چون ضربشو خودم خوردم دوباره قلبم دردمیکنه دیشب زجر کشیدم از درد
صبحم که از خواب پریدم یعنی از کابووووووووووس
دلم شادی میخواد زندگی اروم وبی سروصداااا
عصری برای دخترعمو جشن گرفتن شاااید برم شااااایدم نرم
بیمارستان احمق امروز جلسه اجباری گذاشته ساعت 12ظهر
حقوق من بدبختو هنوز نریختن بقول همکارا همه خرج کردن من موندم
این موقعها یاد این ضرب المثل میفتم (به من رسید وا رسید
جاوتون خالی چشممو باز کردم دوتا قرص میل کردم بجای چای صبحانه
این مامان گیرداده پرده بشوریم
گفتم برم بیرون بیمارستان جلسه داریم تو میتونی بشور من که نمیتونم
الان افقی هستم تا یکم بهتر بشم برم پایین
- ۹۱/۱۱/۱۹