روزانه ی من
جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ب.ظ
سلامی دوباره من وبرادرزاده گرامی باهم داریم مینویسیم
هیچی الان باید بچه نگه دارم یواشکی اینجا رو مینویسم
***********************************************************
ساعت 20.30 بشدت معدم درد میکنه بازم همون شربت خوردم نمیدونم چرا هربار پری جان میاد معده منو هم سرکار میزاره تا علاوه بر درد خودش معده بیچاره رو هم سرکار بزاره
هیچی دیگه بچه داداش گرامی الان گوشی بنده یهنی خانمی رو گرفته و بازی میکنه و منم رو تخت دراز کشیدم
ظهر رفتیم حلیم اما نتونستم بخورم همش قاشق میبردم نزدیک دهنم گلاب بروتون حالت تهوع داشتم و فقط چندقاشق بیشتر نخوردم و بعدشم بچرو بردم مامان و ابجیشو ببینه بعدشم بردمش دکتر دارو گرفتم الان داره سرفه میکنه
یعنی بگم از ظهر چشم رو هم گذاشتم دروغ گفتم بچه داری اونم امانت خیلی سخته
حالا برم اگه بهتر شدم تو همینجا ادامه مینویسم
- ۹۱/۱۱/۱۳
خداروشکر بهترم