Unknown

رسیدم خونه

اولین کاری که کردم عکس فندق به شوهری گرامی نشون دادم ذووووووووووق کرده ایشالله بچه خودمون

هیچی میزبان پری هستم صبح خندم گرفته بود اخه ی اتفاقی افتادش که فقط منو همسری خبرداریم

خلاصه ی هفته میزبان پری خانم هستیم الانم دوتا قرص خوردم که خیلی اذیت نکنه اخه بی موقع امد

فردا شیفتمو دادم به فاطمه دوستم

بعد الان منتظر شوهر عزیزم هستم که بخوابیم امروز بنده خدا خیلی اذیت شد

هفته دیگه دوتا جشن دعوتیم یکی همون پسرعموی که دوهفته پیش اینا ی عقد کوچولو داشتن و اقای همسری منو اجازه داد با مامان اینا رفتم  ویکی دیگه دختر عمو دیگه هستش اونو هنوز ندیدمش 

حالا اگه شوهری اجازه داد میرم اگر اجازه نداد فداسر هردومون اینا چیزی نیس که منو ناراحت کنه 

خو دیگه بریم بخوابیم که شوهر گرامی امدن 

تا فردا ببینم چجور هست خدایا شکرت