.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

از پزشک قانونی تا سی تی اسکن

شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۲۰ ق.ظ
خدا هیچ کسیرو دربه در این اداره ها نکنه

همش شیر تو شره

یعنی ببخشیدا دستشویی که بخوای بری اگه پارتی نداشته باشی باید بمیری که بدادت بازم نمیرسه

خلاصه پزشک قانونی سومین روز بود میرفتیم جواب نامه مامان گرفتم مال خودم که هنوز خانم دکتر چایشونو کوفت نکرده بودن رفته بودن تو اعصاب من منم تو دلم همش بدوبیراه بهش گفتم که فقط ی ساعت روز صندلی میشینی چایی نخوری نمیری یوقت

خلاصه رفتیم چشمم به جمال خانم دکتر روشن شد با اون اخمای در هم رفته خلاصه معاینمون که نکرد هیچ گفت چشت چی شده

گفتم شما دکتری از من میپرسی

خلاصه بنظرم دکتر نبود ی معرفی نامه داد واسه مغزو اعصاب

هیچی دیگه منم که اشنا داشتم برا دکتر مغز واعصاب تازه شوهرگرامی اجازه دادن خانم دکتر دعوتمون کرده خونشون که هردوشون از تبریزن و اینجا برای ویزیت مریض و بیمارستان امدن

خلاصه خانم دکتر زنگ زدم اونم حالمو پرسید گفتم تصادف کوچولو کردم اقای دکتر ساعت چند مطب میرن

بنده خدا گفت خودم خبر میدم که منتظر بودم خانم دکترزنگ زد گفت برات سفارش کرد به منشی ی ساعت دیگه دکتر تو مطب

هیچی رفتیم و ویزیتو حساب کردمو گفت بفرم شما برید تو (البته دکتر خودشون پیشواز من امدن)

خلاصه ویزیتو بهم برگردوند ی سی تی اسکن نوشت

رفتم بیمارستان برای سی تی اسکن

خو همه منو میشناسن دیگه

همه ریختن دورم 

چیکارشدی و فلان

هیچی اونجا همه اشنا بودنو کارمو زود راه انداختن

برگشتیم جوابو نشون بدم دکتر گفت خداروشکر هیچی نیس

خلاصه دیکه برگشتیم خونه


  • ادم و حوا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی