.

.

.

اینجا ما هستیم و خدامون

-----------------------------
با قراردادن این عکس
به عنوان
عکس پروفایل وبلاگتان
به جمع ما بپیوندید
+عشق

http://nomovement.blog.ir/

درگوشی های من

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۳۵ ق.ظ
یعنی امدم استراحت کنم تو اتاق

خوب اصلا حال درست حسابی ندارم چون نمیتونم حموم برم بخاطر چشمم دوما که شوهر جان هنوز خواب تشریف دارن ما خودمونو اینجا به اب و اتیش میزنیم

اون پزشک قانونی که همش امروز فردا میکنه خانم دکترشون صبح زود میاد معاینه میکنه و میره

دیشب یکی از همکارام امده بودن عیادت که بنده خدا ده دقیقه بیشتر نشستن 

چندتا از دکترای بیمارستان بهم زنگ زدنو حالمو پرسیدن و گفتن اگه کاری داشتی ما در خدمتون هستیم

هنوز همه نفهمیدن چون تصادف بعدی که شوهر عمه گرامی کرده الانم بدلیل خونریزی سر بعد از عمل تو کما هستن و هنوز بهوش نیومدن که تقریبا دکترا جواب کردن و گفتن توکل بخدا خلاصه بعضیا از تصادف ما اینجوری فهمیدن که رفتن حال و احوال خانواده عمه گرامی جویا بشن که گفتن اره اول اونا تصادف کردن(که منظورشون منوبابا و مامان بودن).

هیچی دیگه نمیدونم الان از چی حرف بزنم

ها ناهار ابگوشت گذاشتم چون خسته شدم از بس برنج خوردیم

یکم حرف داشتم با شوهر گرامی که در پست مخصوص اقایی نوشتم ی جورایی درگوشیه

خلاصه مژه های چشمم شکسته بخاطر ورم های که قبل داشته اما الان ورمش خوابیده همچنان ارایش بنفش و سرخ ابی رو چشم نمایان شده

ای چشم این حسودا بترکه که ی روز خوش ما رو نمیتونن ببینن

راستی بچه داداش گرامی بعدازظهر خیلی بهم وابسته شده و میاد کنارم میگه خوابم میاد میفرستمش پیش زن داداش گرامی که ایشون بغلش نمیکنه(بخاطر ماه اخر بارداری) مجبور میشم من نقش مادر این بچه رو بازی کنم دیروز اساسی چسبیده بود به من میگفت عمه کامپیتنتو(منظور بچمون همون کامپیوتره) خاموشش کن سرد بشه بخوابیم چرا چون بچه هوس کرده بود روی من بخوابه که منم گفتم باشه بعد اونجوری بغلت میکنم

خلاصه چهار روزه از نقش عمه خانم امدیم به نقش مادرجان

خلاصه خوابش برد و تونستم یکم تو ارامش باشم 

خدای خیلی نازه بوس بوس میکنه این شوهرم که میگه این زلزله اس ماشالله شیطونه اخه بچه برادر شوهرم خیلی ارووومه مثل بچه داداش من نیس که ورجه وروجه کنه خو دیگه

خداروشکر چندوقت بود نگران این بچه بودیم موقع زایمان زن داداش چطوری این بچه رو نگه داریم اما اگه اینطوری پیش بره بهم عادت میکنه تا حداقل اون دوروز بیمارستانو بتونیم نگهش داریم

فعلا برم بعد میام

  • ادم و حوا