امروزم برام خاطره شد
خوشحااااااااااااااالم
صبحم بارونی تر از همیشه
اسمونم بارونی شد
خوشحالم بخاطر هوای بارونی
ناراحتم بخاطر تموم شدن دانشگاهم
باروووون دیونه ام کرده بابا میگفت ببند پنجره رو منم که انگار نه انکاررررررررر دستمو برده بودم بیرون هوای سردی بود
یاد روز اول ثبت نام دانشگاه افتاده بودم واسه ثبت نام با مامانوبابا رفتیم امروزم با مامان و بابا رفتیم با این تفاوت اونروز اول ثبت نام روزه بودیم و امروز ی روز بارانی بود
حالا اون همه بانک رفتنو بالا وپایین اخرش دانشگاااااااااااااااااه تموم شد باورم نمییییییییییشه
اهنگی رو که الان گوش میدم از بتی (جالبه شعرش خیلی دلنشینه)
میخوام تو چشات اشکی نلغززززززززززززززه
جوری بیام که برگی نلرزه(نمیدونم اینجای اهنگ دلم یهو خالی میشه و اشکام میره)
بزار که قلبم پیشت بمونه
تا دنیا شکل رویاهامونه
با تو قدم رو ابرا گذاشتم
من ارزویی جز تو نداشتم
بخند عزیزم فردا توراهه
حلقه ای از نور تو دست ماهه
بخند عزیزم شب غرق رازه
پنجره های خوشبختی بازه
((تقدیم به تنها کس تو زندگیم))
دلنوشته: خدایا از تو خواستم و از تو میخوام سلامتیشو ارامش عزیزمو از تو میخوام
- ۹۱/۰۹/۲۲