Unknown
من واسم خیلی پیش امده هم واسه خودم و واسه دیگرانو دیدم
مال خودم که هر دقیقه جلو چشمه و نمیتونم فراموش کنم
اما اگه کسی کاری باهام کرده باشه نمیدونم شاید فراموش کنم
نمیدونم از کی باید بگم
اما از زمان تصادف از رانندگی بطور کامل میترسم
بارها شده دیدن بعضی چیزا خاطره بد تو ذهنم میزاره و با انجامش اشکم به راحتی درمیاد
دوباره تصمیم گرفتم بیامو و اینجا بنویسم
نمیدونم اما ی جورایی خالی میشم
بنده خدا مامان خیلی نگرانمه
غذا نمیخورم تیکه میندازه که بخورم
دیر میرم خونه تیکه میندازه که مثلا کاری باهات نداریم
بحساب میخواد شوخی کنه باهام
اما من که امسال خیلی تو جمع نیستم
یعنی وقتی همه سر سفره میشینن کمتر میرم سر سفره
دوس دارم تو تنهایی خودم غذا بخورم نماز بخونم کارامو انجام بدم
خودمو گم کردم
تو ایینه که خودمو نیگاه میکنم گریه ام میگیره
با دوستام که کلا قط رابطه کردم یعنی ی جوری رفتار کردم که ازم زده بشن
- ۹۱/۰۹/۱۳