Unknown
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۷:۴۴ ق.ظ
بهت افتخار میکنم هر جور باشی و هستی
بهت افتخار میکنم که سایه سر دارم مهربااااااااااااااان و مهربانتر
خیلی دلم زود زود تنگ میشه
راستی ممنونم که بازم با اون همه خستگیت ما رو خندوندی
من که مردم از خنده ای خداااااااا
دلم درد گرفته بود اشکام درامد فاطمه میگفت حالا چرا شما زن و شوهر هردوتون گریه میکنید
منم اس دادم امیـــــــــــــــن چشمم روشن واسه فاطمه گریه میکنی
اونم ژفت میخندیده گریه نمیکرده که
خلاصه عجب روز قشنگی بود
طفلی امینم شب خوابش برد من اعصابم بهم ریخته بود چرا اقا خوابیده
خیلی بدم مگه نه؟؟؟؟؟؟
میدونم ادم بدی هستم دیگه
خلاصه صبح عیدم ازش ناراحت بودم
خو یکی بگه دیونه ادم از شوهرش ناراحت میشه مثل بچه ادم میگه
خلاصه اینکه باهاش حرف زدم اصلا یادم رفت چرا ناراحت بودم
الهی قربونس برم خودم
- ۹۱/۰۸/۱۴