38
چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۰۴ ق.ظ
امشب بهش میگم دیگه حق نداره از درده قلبم بحرفه!نمیخوام ناراحتش کنم،نمیخوام غصه منو بخوره ک نگفته می دونم میخوره
...نمیخوام بشم ی مشکل واسش...یا ی دلواپسی برای روزایی ک شاید با هم نبودیم...اون خودش به اندازه کافی مشکل داره دیگه من نباید اضافه شم!شاید نباید اصلا بهش میگفتم ک حالا غمش غمه خودم بشه...(دیشب خیلی درد داشتم)
ولی حالا بهترم،
چه حسه خوبیه این ک تو هستی و
عاشق تر از خودم پیشم نشستی و
عادت میدی منو به مهرونیات
تا من نفس نفس دیوونه شم برات
باهاش حالم خوبه...
- ۹۱/۰۵/۲۵