17
همیشه اینجور وقتها اشکم درمیاد اما بهش قول داده بودم که گریه نکنم و بخوابم
وای این درد مگه حواس گذاشته بود واسم یه لحظه خوابم برد بهم زنگ زد ساعتای نزدیک 2.5 اینا بود منم مثل همیشه(البته عزیزدلم چند شبه داره این موقع بهم زنگ میزنه)منم جوابشو دادم و گفت پهلوات اذیتت میکنن گفتم اره گفت برو ماماناینا رو بیدارکن برو دکتر گفتم نه خوب میشم.ای خدا قربونش برم که همه فکر و ذکرش من شدم طفلی از زندگی چیزی نمیفهمه بخاطر من .
یکم حرف زدیم و بعد خدافظی کردیم بهم گفت بیدارمیمونه هروقت خواستم اس دادم
منم بهش اس دادم نگرانم نشو من خوب مبشم
کاش پیشش بودم حداقل اینقد نگرانم نبود یکم دردم کمتر که شد بهش اس دادم که بخواب عزیزم خسته شدی
عزیز دلمم مهربونترینه گفت باهم میخوابیم نفسم
نمیدونم چقد خوابیدم اما قرار گذاشتم که صبح عزیزمو بیدار کنم صبح بیدارشدم تا صورتمو شستمو یه چیزی خوردم میخواستم بیا بیرون که صدای مامان دوباره امد که قبض مهلتش تموم شده ها نمیخوای پرداخت کنی گفتم چشم دوباره برگشتم رو صندلی نیشستم تا قبض پرداخت کنم همیشه 5 دقیقه بیشتر طول نمیکشد اما این دفعه من عجله داشتم ده بار شماره کارت اشتباه زدم اه رفته رو اعصابم اخرش رفتم کارتو اوردم چرا همش جابجا میزنم هیچی دیگه قبضو پرداخت کردمو و امدم بیرون زنگ زدم به عزیزم بله هنوزم تو خواب ناز نازیه سوار تاکسی شدم فک کنم عزیزم حوصله نداره
+ راستی من دختر خوبی نیستم همش عزیزمو اذیت میکنم.
+یه آفرین به خودم که دختر خوبی بودم دیشب حتی یه اشک نریختم واسه پهلوم و تحمل کردم.
+عزیزم از بچه لوس خوشش نمیاد
- ۹۱/۰۵/۱۰