خدا بگم این پیاز از زندگی مثل سیر کنه
ای چشم و دماغ از جا دراورد
از پست قبلی همچنان تا چندی قبل
با پوست کندن ده کیلو پیاز با
مادر گرامی مشغول بودیم
انقده گریه کردم که خدا داند و بس
خلاصه هیچی بقیه کارا از جمله خرد کردنش موند برای پاسی از شب
که تمام اعضای خانواده رو از کمال وجود پیاز سیر گردانیم
رفتم پیش بسوی اموزشگاه
تا ببینم میتونم جلسه بردارم برای رانندگی
هیچی دیگه با کلی اصرار ساعت 11 تا 13 گرفتم
ی خانوم خوش برخورد و مهربون
هیچی خلاصه یکمی توی دنده عوض کردن مشکل داشتم که اخرای تمرینم خوب شده بود یکمی توی پارک دوبل و سنگ چین که قراره ان شالله جلسه بعدی بیشتر تمرین کنم
به به چ خوشگل این صبح شنبه
ان شالله هفته خوبی رو شروع کنین
الان فصل امتحاناس دخترای گلمون ان شالله خوب و خوش وموفق بگذرونن امتحاناتشونو
کنکوریامون امتحان خوبی رو بدن
خنده ای میکنی که مبادا بفهمه چشات خیس شدن
یهو میگه گریه میکردی
میگی نه همسایمون گریه میکرد من فقط دماغمو میکشم بالا
اخرش متوجه میشه برای چی گریه کردی و میفهمه سه روزه هیچی بهش نگفتی
ان شالله خوب و خوش و خرم باشید
بله اینک ی بهار امده که بگه
اگر اینجام و مینویسم برای دلمه اینکه بتونم متمرکزتراز قبل صبوری کنم و دلتنگیامو بروم نیارم
اگر همیشه احساس میکنین گریونم اینجوریا نیس
خیلی وقتها گریه هامو هم قایم میکنم
در ظاهر خوش و خندانم انگار نه انگار چیزی شده
اینروز ها امدنمو کم کردم و کمتر
هرکس مشکلاتی توی زندگی داره منم مثل بقیه مشکلاتی هست توی زندگی
ان شالله که همگی حاجت روا بشیم توی دعاهاتون مارو هم دعا کنین