دلم میخواد به خودت برسی
صحیح و سالم باشی
تنها دلخوشی دلم
به تویه
* اصلا نمیتونم بنویسم اشکام امون نوشتن نمیدن
برای متعهد بودن مهم نیست یه حلقه فلزی توی دستت باشه
مهم اینه یه حلقه از عشق دور قلبت باشه·
دلم میخواد به خودت برسی
صحیح و سالم باشی
تنها دلخوشی دلم
به تویه
* اصلا نمیتونم بنویسم اشکام امون نوشتن نمیدن
برای متعهد بودن مهم نیست یه حلقه فلزی توی دستت باشه
مهم اینه یه حلقه از عشق دور قلبت باشه·
اونم حرم امام رضا(ع)
زبونت بند بیاد از گفتن
و بجاش دون دون اشکات روی گونه هات جاری بشه
آقا ....
هیچ نمیگویم از اشکهایم حرفایم قابل فهم خواهد بود
مچ میگیره
وقتی همه اینو میگن که نه و این جوری نیس
این پست بخونین متوجه میشین
هیچی ده بار دیگه زنگ زدن
تا همین چنددقیقه پیش داشتم ی کیف خوشگل میدوختم
دیدم شماره تهران داره تلفن میخونه
رفتم گوشی برداشتم ی اپراتور دیگه
شروع کرد به وراجی
گفت نماینده ما تا چند دقیقه دیگه میان منزلتون فقط مبلغ 79 تومن پرداخت کنین
گفتم بله؟؟؟؟؟؟؟
گفت اره دیگه کارت امداد
گفتم این دیگه چه مدلشه چطور قرعه کشیه که اونوقت پول باید پررداخت کنیم
یعنی باید کلا اینجا رو و طریقه صحبت کردن ایشون سانسور کنم بقدری بد حرف زد که خداشاهده اگر تهران بودم حتما شکایت میکردم ازش بخاطر برخورد زشت و کلاه برداری شیک و قشنگشون
حیف که نمیخوام روز خوشگلمو خراب کنم
* و اینگونه ما کارگاه میشویم و از پرداخت پول اضافه جلئگیری میکیم
حال و احوال شماها
به به چ گلای اینجا امدن
به به
جاتون خالی
صبح ساعت 7.30 پاشدم
سبزی خوردن مامان گرفته بود پاک کردیم
ی چای تازه دم
خلاصه بعدش بانک وبیمه رفتم کارمو انجام دادم و برگشتم
دیگه رفتیم نون پزی
ناهار حلوا سیب زمینی (پوره سیب زمینی)
دیگه الان خلاص شدم امدم اینجا کلی انرژی گرفتم
پ
* اقایی ساعت 11.20 دقیقه زنگ زده بود که من پای زواله کردن خمیرا بودم توی زیر زمین و متوجه نشده بودم ساعت 12.11 دقیقه دوباره تماس مییگیره که پای تنور توی حیاط بودم و چای میخوردیم بهم میگه خانوم شاطر دوتا نون بزن با دوتا تخم مرغ
صبح تون بخیرررررررررررر
ما که روزمون شاد میخواد باشه
شما چطور؟
همگی با هم بگین
وی لاویو بهارخانمی و آقاش (الهی هر کی نگه دندوناش بریزه)
* اول باید برم بیمه دفترچه خودمو داداش سومی اعتبار بزنم
* ی کار بانکی دارم حسابمو صفر کنم قند پولم امده پایین
* بدو برگردم خونه و شاطر بهار در خدمت مامان
* کامنتا رو ظهر میام تاییدمیکنم
گاهی وقتها بهت خیلی خوش میگذره که وقتی برمیگردی میبینی ای وای چقده زود گذشت
گاهی وقتها توی گردش زمین میخوری و نمیتونی از گردش استفاده کنی و میگی چقده دیر میگذره
بیایم با تموم خوشی و بدی ها به یک نوع رفتار کنیم
فردا از آن ماست
امروز که گذشت
شاد باش....
نه یک روز بلکه هزاران سال،
بگذار آوازه شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند.....
* فردا ی روز خوب است برای من و تو منتظرتونم با خبرای خوش
اون لحظه ایست
که دستانم در دستانت جان گرفت
دیگر نیازی به صفحه نیمه جان نداشتم
نمیدانم چندی است نشستم پشت این صفحه
فقط ....
خدایا خودت امید و یاری بخشمون باش
هروقت اینجوریم باید دنبال ی چیزی برم
عصر از خواب بیدار شدم دیدم باز داره برمیگرده
گفتم ی کاری کنم
زدم تو کار غذا و شام
خلاصه اینکه ی کوکو اختراعی درست کردم
لوبیا سبز و پیاز و سیب زمینی