بود و نبودَم
تو را میخوانـــــَم
تو را
تـــــوی که همِ وجُــــــــــودَم مبتلایِ تو شده
مبتلای تواَمـــ
همه وجودم تــــو شُــــــدی
بود و نبودَم
تو را میخوانـــــَم
تو را
تـــــوی که همِ وجُــــــــــودَم مبتلایِ تو شده
مبتلای تواَمـــ
همه وجودم تــــو شُــــــدی
دیشب اوج فاجعه بود
چرا
چرا
من حدیث کساء میخونم اول دیونه میشم بعد شفا میگیرم؟؟؟
چرا
چرا
من صلواتای که نذر میکنم قلبم بشدت میزنه
چرا
چرا
اخراش که میرسه قلبم ترمیکشه
چرا
چرا
*منتظر هیچ نظری نیستم کامنت دونی تعطیل
یا فاطمه
خودت بدادم برس
بحق اشکای که روانه اسمت میکنم
یا فاطمه بنت رسول الله
بله بهارخانمی کم پیدا میشود
دارد درس میخوند هیـــــــس
دخترا فریاد نمیزنند
شوخی میکنم
خانوم خونه شدم دیگه سال 93
مامانم راحت میذاره میره بیرون
البته غذا خیلی کم درست میکنم
ولی خونه تمیز کردن و ظرف شستن همش با خودمه
از دیشب ختم صلوات گذاشتم و شروع کردم به صلوات فرستادن
دیگه التماس دعا ما رو یادتون نره
* ی کوچولو خوش خبرم ی مغازه تونستیم اجاره کنیم ان شالله بازارمون خوب بشه و خبرای خوش خوش بهتون بدم
بعدا نوشت: کنسل شد نشنیده بگیرید
ی ختم در وبلاگ ملاقات با خدا گذاشتیم تعدادمون زیاد شد دیشب اخرش 18 تا شدیم الان امدم میبینم بچه ها هنوز مشتاقن اگر شما هم میخواین ی خبری بهم بدین تا ظرفیتمون 18 تا دیگه بشه ختم دوم راه بندازیم
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است.
باز غروب شد
موهای نم دار
باز بدون تو
رقص در باد
دلم میگیرد
اینجا هوا برای نفس کشیدن نیس
وقتی نیستی
دلم پر شده از حرفای که نمیشه بزبون بیارم
حرفای که جز غصه دار شدن
چیزی برامون نداره
پس نگهشون میدارم شاید
شاید
خودمو خدا بدونه بهتر باشه
* هنوزم منتظرم شاید یکی از همین روزا شادی و خوش خبری باشه