Unknown

ی ِ بغض یِ درد ی ِسکوت پردرد

خدا مدیون سلامتیم هستم شرمندت شدم

Unknown

اونقد گریه کردم که نه چش دیدن دارم نه چش نوشتن

            

                      خدایا چنان کن سرانجام کار

   

                                  تو خوشنود باشی و ما رستگار

عشق یعنی با چشم بسته کسی را دیدن و از بین همه دلتنگ یک نفر شدن . . .

شاید نبودنم

شاید ننویسم

شاید نباشم

شاید برای همیشه 

شاید زمان اندکی

نمیدانم 

و حرفی ندارم برای جدایی 

حرفی برای ناراحتی وخوشحالی که براتون کردم 

اگر حرفی چیزی شوخی وجدی اگر بود و نبودم خاطرتان را آزرد از همتون حلالیت میطلبم 

دلم براتون تنگ میشه و همتونو به خدای مهربون میسپرم 

حلالم کنین

مثلِ آب

دلِ من ، ذهنِ من ، عشق ِ من ، قبله یِ من، راهِ من 

همانند یِ آب زلال و روشنِ 

با منفی بافی خرابش نخواهم کرد    

فکرِ من

فکرِ من اندازه یِ ی سوزن به شکُ و تردید نداره

دلِ من قرصِ قرصِ

چون خدا رو شاهد دارم            

ارزشِ من

دِلِ من ارزشِ شکستنو داره 

چشمانِ من ارزشِ باریدنُ داره

نگاهِ من ارزش بارونی بودنُ داره

اشتباهِ محض

رمز عوض کردن وبلاگ اشتباهِ محضِ من بود

عطشِ نگاهت

بیایم دنیامونو زیبا کنیم.....

دستای ما آینده رو میسازررررررررره

بهشت کجاست؟؟؟؟

می‌دونی"بهشت" کجاست ؟

یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !


 بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری

حسین پناهی